♡♡♡گمشده ای به نام من...♡♡♡
همون آوای مردگانی سابق!!!
درباره وبلاگ


به وبلاگ ما خوش آمدید....با نام افریدگار عشق آغاز میکنیم.... خداوندا من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،من چوت تویی دارم و تو چون خودی نداری.... . . سر گــــــــــــــــــردانم میان مردگـــانی های دلم زندگــــانی سهل است،مــــن مردگـــانی میکنم....... . . . اینجا همه دلتنگند.. دنبال گمشده ای هستند.. من هم دنبال گمشده ای می گردم.. گمشده ای به نام من …

پيوندها
ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
منتظر
لطافت غزل
زندگی کاغذی
قصه قاصدک
عاشقانه
عکس های مذهبی ( آقا مجتبی )
خرید پالتو
قالب سولو
تبادل لینک رایگان اتوماتیک
تـــــنـــــهـــــــایـــــی(آقا عرفان)
تور آنتاليا
تنــــــــــهایـــ شـــبـگــــــرد(آقا رضا)
تنهـــایــی(آقا مجتبی)
چت روم(آقا محمد)
پایه گردان چرخشی خورشیدی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان mordeganee Diaries و آدرس mordeganee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 148
بازدید دیروز : 281
بازدید هفته : 1152
بازدید ماه : 745
بازدید کل : 237043
تعداد مطالب : 483
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نويسندگان
☼admin)suzy)

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 

درد دارد

وقتی میرود...

و همه میگویند " دوستت نداشت "

و تو نمی توانی به همه ثابت کنی که هر شب

با " عاشقانه هایش " خوابت میکرد...

 

 

دلم را به تخت میبندم تا ترکت کند …

فریاد میکشد ،

میلرزد ،

خمارت میشود …

رها که شد او میماند و

 عمری وسوسه ی تلخِ دوباره خواستن تو!!!

 

 

میکشم.. می کشی.. می کشد..

هر سه میکشیم!

اما او .. ناز تورا..

 تو .. دست از من..

و من…!!!!!!!!

ای وای، باز فندکم را کجا گذاشته ام..، ؟

 

 

من همون جزیره بودم

خاکی وصمیمی وگرم

واسه عشق بازی موج ها

قامتم یه بستر نرم

یه عزیز دردونه بودم

پیش چشم خیس موج ها

یه نگین سبز خالص

روی انگشتر دریا



تا که یک روز تو رسیدی

توی قلبم پا گذاشتی

غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی

زیر رگبار نگاهت

دلم انگار زیرو رو شد

برای داشتن عشقت ، همه جونم آرزو شد

تا نفس کشیدی انگار ، نفسم برید تو سینه

ابرو باد و دریا گفتن ، حس عاشقی همینه



اومدی تو سرنوشتم

بی بهونه پا گذاشتی

اما تا قایقی اومد

از من ودلم گذشتی

رفتی با قایق عشقت

سوی روشنی فردا

من و دل اما نشستیم

چشم به راهت لب دریا



دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی

لحضه های بی تو بودن ، میگذره اما به سختی

دل تنها و غریبم داره این گوشه میمیره

ولی حتی وقت مردن باز سراغت رو میگیره

میرسه روزی که دیگه

قعر دریا میشه خونم

اما تو دریای عشقت

باز یه گوشه ای میمونم

 




سنگ کاغذ قیچی !!!

کدام باشم از تو بُرده ام دنیا؟؟؟

سنگ باشم؟؟؟

یا قیچی؟؟؟

بشکنم یا جدا کنم؟؟؟

کاغذ باشم که تو بنویسی و من اجرا کنم؟

آخ دنیا...!!!

آه دنیا با من همبازی نشو !!

سنگ کاغذ قیچی ! ! !

عشق قیچی شد...

وقتی که تو سنگ شدی

و من کاغذ بی رنگ !!

 

این روزهــــــــــا از ” سنگــ شدنم” حرف می زننـــد… !!

سنگـــــــی که برای تو

از هـــر خـــ ـاکی

خـــ ـاکی تر بود ...

 

باز باید بازیگر شوم ،

آرامش را بازی کنم ...

باز باید به زور لبخند را بر لبهایم بنشانم ...

باز باید مواظب اشک هایم باشم ...

باز همان تظاهر همیشگی " خوبـــم " ...

 

 

وقتی چــاره ای نمی ماند ،

فقط میتوانی بگویی هر چی باداباد

حتی اگر دل کوه هم داشته باشی گریه ات میگیرد ...

 

سکوت خطرناکتر از حرفهای نیشدار است…

کسی که سکــــــــوت می کند ،

روزی حرفهایش را سرنوشت به شما خواهدگفت.