♡♡♡گمشده ای به نام من...♡♡♡
همون آوای مردگانی سابق!!!
درباره وبلاگ


به وبلاگ ما خوش آمدید....با نام افریدگار عشق آغاز میکنیم.... خداوندا من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،من چوت تویی دارم و تو چون خودی نداری.... . . سر گــــــــــــــــــردانم میان مردگـــانی های دلم زندگــــانی سهل است،مــــن مردگـــانی میکنم....... . . . اینجا همه دلتنگند.. دنبال گمشده ای هستند.. من هم دنبال گمشده ای می گردم.. گمشده ای به نام من …

پيوندها
ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
منتظر
لطافت غزل
زندگی کاغذی
قصه قاصدک
عاشقانه
عکس های مذهبی ( آقا مجتبی )
خرید پالتو
قالب سولو
تبادل لینک رایگان اتوماتیک
تـــــنـــــهـــــــایـــــی(آقا عرفان)
تور آنتاليا
تنــــــــــهایـــ شـــبـگــــــرد(آقا رضا)
تنهـــایــی(آقا مجتبی)
چت روم(آقا محمد)
پایه گردان چرخشی خورشیدی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان mordeganee Diaries و آدرس mordeganee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 965
بازدید ماه : 558
بازدید کل : 236856
تعداد مطالب : 483
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نويسندگان
☼admin)suzy)

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 

بعضی مرد ها دنیا رو می گیرند
بقیه شون ،
چند تا دختر هرزه رو ،
تازه با کلی منت و ذلت ... !

اینجاست که می فهمی ،
مرد ها با هم فرق دارند ولی
همه ی زنها مثل همند !

 

به عشقِ هیچکس ها می‌خوابم
به هیچ هوایی
به هوای هیچ چیز ها
میگذارم روز‌هایِ بی‌ اتفاقِ هفته
بر موازاتِ روزگارِ من
از جسم و روحِ من عبور کنند

قطارم
مثل یک بغضِ آهنین
هر غروبِ جمعه
درست روی گلوگاهِ من ترمز می‌‌کند
 ایستگاهی مترو که
بی‌ هیچ مسافری
و قطاری که بی‌ عشق
نه پایِ کندن دارد
نه جانِ ماندن..

هر غروبِ جمعه
قطارم سوت می‌‌کشد
من... دود می‌‌شوم

 

"نیکی فیروز کوهی"

 

عادت نیست از این فاصله برای تو نوشتن
اجبار است
اینجا هیچ چیز محدودم نمیکند
نه زمان
که خودت می‌دانی
تنهایی ثانیه‌ها را ثابت تر از هر گونه مروری می‌کند
و نظمِ تکرارِ لحظه‌ها
درد ناک‌ترین اتفاقی‌ ‌ست
که برای روحِ همیشه منتظرت می‌‌افتاد
نه مکان .....
راستی‌ می‌دانستی سیاهچال ، پنجره ندارد ؟
اعترافش هم وحشتناک است
ولی‌ همین تاریکی‌
همین سکوت محض
این درد
تو را به من نزدیکتر می‌‌کند
و نه آدم ها
با حضور‌های کم رنگشان
با بودن‌هایی‌ که به بدترین وجه ممکن واقعه ی نبودن تو را یادآوری می‌‌کنند
با منطقی‌ که من نمی‌فهمم
با احساسی‌ که آنها نمی‌‌فهمند
بعد از تو
هیچ چیزِ آدم‌ها
جز لحظه ی وداع‌شان
برای من شور آفرین نیست

"نیکی فیروز کوهی"

 

صــ‌داے ِ سـوتــــ ِ قـ‌طـــار مــے خـ‌واهـَــمـ ؛

صــ‌داے ِ ریــ‌ل . . .

صـــ‌دای ِ دود . . .

صــــ‌دای ِ سـوتــــ . . .

ایـسـتــ‌گـ‌اه بـ‌ه ایـسـتـ‌گـ‌اه ، دلـ‌هـره ، مــے خـ‌واهـ‌م ؛

مـنـ‌ظـ‌ره بـ‌ه مـنـظـ‌ره ، انـتـ‌ظـ‌ار ؛

پـنـ‌جـ‌ره بـ‌ه پـنـ‌جـ‌ره ،تـنـفـُس ، مــے خـواهـ‌مـ . . . .

 

یکـــرنگــــ بمـــان ..

حتــــی اگـــر

در دنیایــــى زنـدگــــی مــــی کنـــی کـــهـ ..

مـردمـانــش بـَــراى پــُـر رنـگـــــ شدن ..

حــاضرنـَــد هـِــزار رنـگــــ باشَـنــــد ...

 

فصل

فصل پاییز است

اما برف ؛ تو ببار

دلم هوس برف بازی دارد .

کمی یکرنگی میخواهم

کمی دور هم بودن...

وقتی بباری

سقف آسمان کوتاه می شود

من از این سقف بلند

بیزارم

دلم می گیرد...

 

عادت این قبیله است....

به دور آتشی که در ان میسوزی

میرقصند.

 

زور بی خودی نزن شاعر!

آسمان

تنها وقتی می بارد که خودش بخواهد...

 

بعـــــد سالها آوارگی،
دیروز خـــدا را دیدم،

گفتم ببین چه بر ســـــــرم آورده ای ؟ا
...
نفسی کشید و گفــت « سیگار » داری ... ؟ا

 

به دنبالم نگرد

همرنگ پاییز شده ام

زرد

بی جان

خشک

اما

پر از احساس...

گویی

در پاییز گم شده ام.